احسان گالیانو

میدونی چرا اینقدر خورشید می کشم؟ چون من بهترین سال های عمرم رو لرزیدم! 🔆

تبلیغات تبلیغات

روایت سقوط‌های ناخواسته، زندگی‌های نگفته

کسی بر درختی درخت‌سوز ایستاده بود، نگاهش به سمت انتهای دره ی تباهی می دوید. کسی در دل شهری خاموش، بر خاکی انسان‌کُش ایستاده بود. کبریتی در دست، و با چشمانش که در شعله‌ها خیره مانده بودند، آرام و بی‌صدا با زندگی وداع میگفت. کسی بر لبه‌ی پنجره ایستاده بود، و با گله ای آمیخته با تحبیب، به سایه های لرزان زیر پایش، به فاصله ای بین هستی و نیستی، زل زده بود. این آخرین توئیت کیانوش سنجری است که دریغای ما را در اندوه کوچش دوچندان میکند: “ما برای عشق به زندگی جان
برچسب‌ها: ناخواسته
در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

مطالب پیشنهادی

آخرین مطالب سایر وبلاگ ها

جستجو در وبلاگ ها